یکشنبه، آذر ۱۷

امروز سه باربه مکعب فکر کردم، یک‌بار به استوانه و هجده بار به دایره؛ نه، یک‌بار به هجده دایره.
 چشمهایم را بستم وهجده دایره دوسوراخه و چهار سوراخه را تصورکردم که سه تا سه تا روی مکعب مستطیلی درابعاد 1،2و2 متر، چیده شده بودند. بعد حالم بهتر شد و  رفتم چای ریختم و فاصله آشپزخانه تا اتاق را به استوانه فکر کردم.
این شیوه درمانی جدیدم است؛ هرچه و هرکه حالم را بد کرد به عناصر واشکال اولیه، ساده‌اش می کنم ودرجا خوب می‌شوم. وقت‌هایی هم که خوبم، شیوه معکوس را در پیش می‌گیرم. مثلاً چهارشنبه گذشته تمام روزسعی کردم معادل‌هایی برای «ده هزار خط با طول پنج اینچ در فضایی به مساحت 6.75 در5.5 اینچ*» پیدا کنم. سخت بود، اما چهار- پنج تایی پیدا شد.


*عنوان اثری از سل لویت

پنجشنبه، شهریور ۱۴

نه تنها هنوزبالغ نشده، بلکه حتی بر مفهوم بلوغ می‌شورد

«من فکرمی‌کنم تلقی خام وبلوغ نیافته تلقی بذله گویان است، همانند کسانی‌که قواعد را می‌شناسند لیکن دلیلی برای رعایت آن‌ها نمی‌بینند. دوره نوجوانی بیشترین علایق را برمی‌انگیزاند. مدرنیسم گاه کودکی، بچه‌گی یا دیوانگی، یعنی چیزی که ناشی ازسفاهت و عدم بلوغ است را با شهامت ارج می‌نهد. لیکن هنربزرگسالان الزاماً می‌بایست در مسائل اعتقادی و دینی درگیرشود ومن هیچ اعتقاد و ایمانی ندارم، لذا نمی‌خواهم هنر بزرگسالان بیافرینم. من به طور قطع هنر بلوغ نیافته را ترجیح می‌دهم.»
 Mike Kelley,1997

از کتاب "جهانی شدن و هنر جدید"